آدرس:

تبریز: خیابان 17 شهریور-نبش کوی شرکت-پلاک 30 طبقه همکف

تلفن تماس:

35539195--041-35539194

ایمیل:

info@asemehr.com

معماري فولدینگ

معماري فولدینگ

 

 

 

 

 

مقدمه

در بررسی آثار معماری در ادوار مختلف تاریخ میتوان به رابطهي مستقیم و عمیق بین نحوهي نگرش و ایدئولوژي بشر نسبت به هستی و اعتقادات او و به طور کلی آن چه را فرهنگ مینامیم و آنچه که به عنوان اثر معماري عرضه مینماید پی برد.به این معنی که نحوه ي تفکر و تفسیرانسان از هستی در شکلگیري معماري او به شدت تأثیرگذار بوده است. به عبارت دیگر آن چه به عنوان کالبد معماري شکل میگیرد، متأثر از کیفیات روحی است، که خالق آن اثر مدنظر داشته است درست به مثابهي نقاشی کودکی که از روي آن میتوان به نحوه تفکر و حالات روانی کودك در هنگام خلق نقاشیاش پی برد.
مقارن با تحولات عظیمی که در چند قرن اخیر در حوزهي تفکر صورت گرفته است، معماري نیز دستخوش دگرگونیهایی گردیده که باز خورد آن را میتوان در تعدد سبکها مشاهده کرد. به این معنی که، این معماري است که آن تفکرات را توصیف میکند.هر تفکر جدید و یا نظریه ي علمی تازه باعث ایجاد سبکی نو در معماری شده است. در این مطالعه، ابتدا مقدمات فلسفی مرتبط با موضوع بررسی شد و بعدبه تعریف فولدینگ در معماري و سپس به نمونه هایی از کارهاي معماران در فولدینگ پرداخته شده نهایت آن که فهرست منابع مورد استفاده در پایان آورده شده است.

معماری فولدینگ یکی از سبک هاي مطرح در دهه ي پا یانی قرن گذشته بود. فلسفه ي فولدینگ براي نخستین بار توسط فیلسوف و معمار فقید فرانسوي ، دلوز مطرح شد. همچون دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختارگرایی محسوب می شود. دلوز نیز مانند دریدا اساس اندیشه ي خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختارگرایی قرار داد. فلسفه ي دلوز ، یک فلسفه افلاطون ستیز و دکارت ستیز است. به عبارت دیگر می توان بیان نمود که فو لدینگ یک طرح ضد دکارتی است. از نظر دلوز ، هستی از زیر بنا هاي عقل ریاضی استخراج نشده است.وي در کتاب معروف خود ، ضد ادیپ سر مایه داري و اسکیزوفرنی ( 1972 ) خرد مدرن را مورد پرسش قرار می دهد.از نظر دلوز ، خرد هر جایی است.فلسفه فولدینگ منطق ارسطویی را نیز زیر سوال می برد. از نظر این فلسفه ، هیچ ارجحیتی در جهان وجود ندارد .زیر بنا و روبنا وجود ندارد. معماری فولدینگ به دنبال تعداد است و می خواهد سلسله مراتب را از بین ببرد. این فلسفه در پی از بین بردن دوگانگی هاست.فولد یعنی چین و لایه یعنی لایه هاي هزار تو، یعنی هر لایه در کنار لایه ي دیگر ، همه چیز در کنار هم است، هیچ اندیشه ي بر دیگري ارجحیت ندارد ، تفسیري بالاتر از دیگري نیست، همه چیز افقی است.به عبارت دیگر فولدینگ می خواهد منطق دو ارزشی را دیکانستراکت کند و کثرت و تباین را جایگزین آن کند.فولدینگ هم مانند دیکانستراکشن در پی از بین بردن مبنا هاي فکري تمدن غرب و با لاخص منطق و ریاضی گو نه ي مدرن است.

فولدینگ ،عمود گرایی ، طبقه بندي و سلسله مراتب را مردود می داند. و به جاي آن افقی گرایی را مطرح میکند. از نظر فولدینگ همه چیز همسطح است . دلوز در کتاب خود به نام فولد ،لا یبنیتز و باروك ( 1982)جهان را چنین تبیین می کند :
((جهان به عنوان کالبدي از فولد ها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است.)) دلوز هستی و اجزائ آن را همواره در حال شدن می بیند. یکی از موارد کلیدي در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است. دلوز به همراه یار همفکر خود ،فیلیکس گاناري ، مقاله اي با نام ریزوم در سال 1976 در پاریس منتشر کرد.این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( 1980 ) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید.ریزوم گیا هی است بر خلاف سایر گیا هان ، سا قه ي آن به صورت افقی و در زیر خاك رشد می کند. برگ هاي آن خارج از خاك است.با قطع بخشی از سا قه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاك گسترش می یابد و جوا نه هاي تازه ایجاد می کند.این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند. از نظر آن ها ، عقلا نیت غرب به صورت سلسله مراتب عمود وار ، درخت گونه و مرکز مدار است.

داریوش شایگان ، اندیشمند معاصر ، در این باره می نویسد:
به زعم آنان –دلوز و گاتاري – تفکر غرب قرن ها در استیلاي الگوي درخت وار بوده است .همه رشته ها ي مطالعاتی ، اعم از گیاه شناسی ، الهیات و هستی شناسی از این الگو تاثیر پذیرفته اند.فلاسفه همواره در جست و جوي بنیاد و ریشه بوده اند. انها نظام هاي رده بندي شده ایجاد کرده اند که شامل مراکز تولید معانی و مفهوم سازي و دستگاه هاي خودکار مرکزي ، همچون حافظه هاي سازمان یافته بوده است.

در نقطه مقابل نظام درخت وار، ریزوم و چند پارگی قرار دارد. ریزوم در نفس خود متعدد است، تعددي آزاد از قید یگانگی. نظام مبتنی بر تعدد قطعا یک ریزوم است و با ریشه و انشعابات آن تفاوت دارد.ریزوم خود صورت هاي گوناگون دارد ، از گسترش سطحی منشعب در همه ي جهات گرفته تا برآمدگی و غده.پسریزوم عامل ارتباط و دگرزایی است و امکان ایجاد شبکه اي بی پایان را فراهم می کند، زیرا هر نقطه از آن می تواند به نقاط دیگر وصل می شود.بر خلاف درخت که در نقطه اي ثابت ریشه می گیرد،ریزوم حتی هنگامی که شکسته یا از هم گسسته شود باز می تواند حیات خود را از سر گیرد و در جهت هاي دیگر رشد کند.ریزوم درعین اینکه لایه لایه و وابسته به مکان است ، می تواند از جاي خود بر کند، و به پیشرود و حلقه هاي پیوند و شبکه هاي ارتباطی جدید ایجاد کند.این خاصیت پی آمدهایی در بر دارد : ریزوم میتواند سبب ارتباط نظام هاي بسیار متفاوت و حتی نا متناجسشود، ریزوم متشکل از واحد هاي مختلف نیست ، بلکه از تجمع جهت هاي گوناگون تشکیل شده، نه آغازي دارد و نه پایانی، همیشه در بین راه است، ماهیت آن بی وقفه تغییر می یابد. بنابراین عامل دگردیسی دائمی است، مانند درخت ، حاصل تولید مثل نیست،بلکه ضد تبار است. بر خلاف گرته ها و طرح هاي نقاشی که مدام عین خود را تولید می کنند ،ریزوم نقشه اي است که همواره قابلیت بر هم خوردن ، ایجاد پیوند، و تغییر را دارد و راه هاي ورود و خروج آن متعدد است.ریزوم نظامی فاقد مرکز و رده بندي ، عاري از دلالت و بدون راهبر است.مانند درخت در قالب فعل ((بودن)) متحقق نمی شود، بلکه چون به طور نامحدود گسترش می یابد ، شبکه اي از حرف ربط (و …و…) را به هم می تند.از همین رو قادر است فعل بودن را ریشه بر کند و آن را هزار تکه کند.دلوز هم مانند دریدا قرائت تک معنایی را مردود می داند و معتقد به قرائت ها و تفسیر هاي مختلف و تفاهم ،تعامل و تحمل این قرائت ها نسبت به یکدیگر و در کنار یکدیگر است.



شایگان درباره ي نظر دلوز می نویسد:

((هیچ واقعه،هیچ پدیده ، هیچ کلمه و هیچ اندیشه اي وجود ندارد که معانی متعدد نداشته باشد.نتیجتا تنها جهان قابل شناسایی ، جهان تمایزها است، و یا به عبارتی جهان تفسیرها ،زیرا ارزیابی این چیز و آن چیز و کار ظریف سنجشچیزها و معانی هر یک ، به والاترین هنر فلسفه یعنی تفسیر تعلق دارد.هیچ چیز خارج از تفسیرهاي متنازع وجود ندارد))

بابک احمدي،مولف و محقق معاصر ، درباره ي اندیشه دلوز می نویسد:
((راه هاي بی شمار به خانه اي می رسند ،درهاي متعد د قصر باز و بسته می شوند . همه چیز چند گونگی معنا را تثبیت می کند.))

بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه ي 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ،فرانگ گهري ،زاها حدید و حتی معمار مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند.از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ میتوان از بهرام شیردل ، جفري کیپنیز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد.همانند دیکانستراکشن ، خاستگاه فلسفه ي فولدینگ در فرانسه و معماري فولدینگ در آمریکا بوده است.

این معماران در کارهاي جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ،پیچیدگی ها و گوناگونی هاي مختلف را در هم می آمیزند.این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود .باعث ایجاد یک پدیده ي همگون و یکپارچه نیز نمی گردد،بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزند.هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه هاي درونی زمین که تحت فشارهاي خارجی تغییر شکل می دهند ،در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند.
نظریه ي دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضادها را در معماری شکل می داد.این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهري و فرهنگی را به گونه اي بهتر مورد استفاده قرار دهد.

دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی هاي درون برنامه را در ساختمان و سایت نمایش میدادند و این نقطه ي آغاز در برنامه ي آنها بود. ولی آ نها هم اکنون این تفاوت ها را تقابل نشان نمی دهند ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیري در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند.
اگر در گذشته پیچیدگی و تضاد از دل تقابل هاي درونی برنامه بیرون می آمد ،در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیري روي همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شود.

معماري فولدینگ در مقیاس شهري در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد. فرم هاي انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل هاي دلبخواهی.در مقیاس شهر،این لایه هاي تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آن ها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جاي می دهند.

گرگ لین در تعریف معماري فولدینگ می گوید:
((فولد ینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نا مربوط در یک مخلوط به هم پیوسته ))در این رابطه می توان لایه هاي رسوبی در کوه ها را مثال زد که از فشارهاي درونی زمین روي یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند. در عین اینکه هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است، ولی با لایه هاي مجاور خود در گیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیري در کنار یکدیگر انحنا پیدا کرده اند


معماري فولدینگ، معماري نئوباروك نیز نامیده می شود.در معماري باروك ،سبک هاي یونانی ،رومی،شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روي یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند.همان گونه که در معماري فولدینگ انعطاف پذیري احجام و سطوح مختلف توسط علم جدید ، که همان رایانه است انجام می شود.
رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل هاي میانی را براي انتقال نرم یکی به دیگري انجام دهد. این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم هاي تبلیغاتی ، فیلم هاي ویدیویی و فیلم هاي سینمایی انجام می شود. در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از رنگ ها،
جنسیت و سنین مختلف بودند و در مقابل چشمان حیرت زده ، تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگري تبدیل می شد ، بدون آنکه بیننده احساس کند که این لایه ها ي بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا نا همگون به یکدیگر تبدیل می شوند.
نیز هنر پیشه اي که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به (terminator 2) در فیلم نابودگر 2 صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد. در روي کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روي کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت هاي دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماري را با علم روز همگون و همسو سازند.

در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادي می گوید:
(( فکر من و همکارانم در معماري و شهرسازي ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه اي که جوابگوي تفاوت هاي بی شماري باشد…همیشه معتقد بوده ام باید معماري جدیدي به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند…انسان با گذشت زمان ،افکار و خصوصیاتش تغییر می کند،بر عکسسایر جانداران ،معماي هم باید به تبع آن تغییر کند))
را « فرم ضعیف » یا “weak form” پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه ي فولدینگ در حوزه معماري ، لغت مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرا یط محیطی وفق می دهد.لذا فرم ها یا لایه هاي معماري فولدینگ ،در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کلی کالبدي ، اجتماعی ، و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند.

آیزنمن در طرح خود برای مرکز گردهمایی کلمبوس (1992-1990) موضوع اشاره شده در فوق را به صورت کالبد معماری نشان داده است. بطور کلی در اکثر شهرهای بزرگ آمریکا، ساختمانی به نام مرکز گردهمایی وجود دارد. در این نوع ساختمان ها بصورت مستمر جلسات، سخنرانی ها و نمایشگاه های مختلف از طرف اصناف، سازمان ها و نهادهای گوناگون که موقعیت محلی، ملی و یا بین المللی دارند برگزار می شود.
مرکز گزدهمایی کلمبوس در شمال مرکز شهر کلمبوس و واقع در مرز بین مرکز شهر و قسمت های شمالی شهر قرار دارد. در سمت غرب ساختمان، های استریت که یکی از دو خیابان اصلی شهر است عبور می کند و از جنوب تا شمال و مرکز شهر را به یکدیگر متصل می کند. از سه طرف دیگر سایت، بزرگراه های سرتاسری و خطوط راه آهن عبور می کنند و پل های متعدد چند طبقه در اطراف سایت این خطوط را به یکدیگر متصل کرده است. به عبارتی در غرب سایت مهم ترین مسیر ارتباطی محلی و داخل شهری، و در سه طرف دیگر سایت خطوط ارتباطی داخل و بین شهری قرار دارد.
تصمیمات اتخاذ شده و یا اطلاعات کسب شده در گردهمایی های داخل این ساختمان از طریق خطوط تلفن، فاکس و اینترنت و همچنین مطبوعات و رسانه های مختلف به سراسر کشور منتقل می شود. لذا از یک طرف این ساختمان مرکز تبادل اطلاعات است و لایه های مختلف ارتباطی از این مرکز این اطلاعات را به مناطق و مراکز مختلف منتقل می کنند.از طرف دیگر این مکان مرکز خطوط ارتباطی محلی و بین شهری است و لایه های مختلف راه های ارتباطی از چهار طرف این ساختمان عبور می کنند.
آیزنمن این چندگانگی خطوط اطلاعاتی و راه های ارتباطی در عصر ابررسانه ها را در ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است. لایه های مختلف ساختمان در حالت افقی، به صورت همتراز و با موقعیت همسان در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و مجموع این لایه ها کلیت واحدی را به نام مرکز گردهمایی کلمبوس تشکیل داده اند.
نکته حائز اهمیت دیگر در طرح آیزنمن این است که ساختمان دارای یک دوگانگی در مقیاس است که به هر دو آنها بدون ارجحیت یکی بر دیگری توجه شده است. یکی مقیاس بزرگ شهر است و از دید داخل برج های مرتفع مرکز شهر، این ساختمان مقیاسی در حد بزرگراه های اطراف خود دارد. همچنین از دید عابر پیاده در مجاور خیابان اصلی شهر، مقیاس ساختمان خرد شده و مقیاس آن در حد مقیاس نسبتا کوچک ساختمان های محلی اطراف خیابان است.

یکی دیگر از پروژه های جالب توجه در این سبک، سرنگون ساختن برج سیرز در شهر شیکاگو توسط گرگ لین است. برج سیرز، به ارتفاع 110 طبقه، مرتفع ترین ساختمان ساخته شده به سبک مدرن است. این ساختمان توسط شرکت معتبر S.O.M بین سال های 1974-1970 ساخته شد. مهندس معمار آن بروس گراهام و مهندس سازه آن فضلور خان ــ پاکستانی تبار ــ بود.
این ساختمان نماد و نمودی کامل از سبک مدرن و اندیشه مدرن است. نمای خارجی برج تماما با شیشه هایی به رنگ برنز و آلومینیوم سیاه رنگ پوشش شده است و می توان آن را دنباله شیوه میس ونده رو و شعار کمتر بیشتر است دانست. این برج از نه مکعب مستطیل چسبیده به هم تشکیل شده که به صورت سلسله وار هر کدام تا ارتفاع معینی بالا می رود. دو مکعب مستطیل آخر به ارتفاع 443 متر می رسند. فضلور خان برای هر مکعب مستطیل 25 ستون فلزی در نظر گرفت. لذا برج سیرز از نه لایه ــ مکعب مستطیل ـــ و هر لایه از 25 لایه ــ سیستم سازه ــ تشکیل شده است. گرگ لین در پروژه خود ــ به صورت نمادین ــ با تبر، تیشه به ریشه این نماد مدرنیته و معماری مدرن زد و عمودگرایی رت به افقی گرایی تبدیل کرد. پس از انداختن برج به روی زمین، لین لایه های هندسی طویل و قائم الزاویه آن را بر طبق شرایط سایت در بین رودخانه، خیابان و ساختمان های مجاور، همانند نوارهای خمیری شکل، در کنار هم قرار داد.

این لایه ها در عین اینکه هر یک خصوصیات خود را حفظ کردند، ولی با توجه به شرایط موجود در سایت، به حالت نرم و انعطاف پذیر، به صورت افقی و بدون هیچ گونه ارجحیتی در بین عوامل موجود در سابت قرار گرفتند.معماری ارگانیک نام دیگری است که می توان به معماری فولدینگ لقب داد، زیرا ساختمان های ساخته شده به این سبک با توجه به شرایط محیطی و شکل می گیرند و گسترش می یابند.تا کنون در ایران هیچ ساختمانی به سبک فولدینگ ساخته نشده است. راسته های مجاور هم در بازارهای سنتی ما، نزدیک ترین شکل کالبدی با مفهوم فولدینگ است.


arel.ir

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.